سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمعیت ابادگران جوان استان کرمان

اوقات شرعی
حکیم، پرسنده را شفا می دهد و فضیلتها را می بخشد . [امام علی علیه السلام]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 117809

 
 
درباره خودم
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
آرشیو

یاداشتهای گذشته
یاداشتهای گذشته 2
زمستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

 
 
لوگوی دوستان


 
 
وضعیت در یاهو

یــــاهـو  

 
 
پرویز نیکخواه
آشنایی با رجال عصر پهلوی
«پرویز نیکخواه»

پرویز نیکخواه درنگارش مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» که حاوی توهین به امام خمینی بود و همچنین در سانسور مطبوعات عصر پهلوی دوم نقش داشت. او مقالات متعددی در دفاع از «انقلاب سفید» شاه نوشت و از تئوریسین‌های حزب رستاخیز بود.

   

پرویز نیکخواه از رجال سیاسی عصر پهلوی دوم، در 1318 در تهران متولد شد. او تحصیلات متوسطه رادر رشته ریاضی در دبیرستان ادیب به پایان برد و در 1337 برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد. نیکخواه در دانشگاه منچستر در رشته فیزیک مشغول تحصیل شد و در همین دوره به حزب توده پیوست. اما به دلیل اختلافاتی که با رهبران آن در اروپا پیدا کرد از حزب جدا شد و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم انگلیس پیوست. او در 1339 نقش زیادی در کنفدراسیون بر عهده گرفت در تظاهرات دانشجوئی در انگلستان فعالانه شرکت کرد و به تدریج با اکثر محافل چپ دانشجوئی ارتباط برقرار نمود و حتی در گردهمائی‌ها، سخنرانی‌هائی نیز علیه حکومت شاه ایرادکرد. نیکخواه در دی ماه 1341 در رأس هیأتی از جوانان حزب توده در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم اروپادر لوزان سوئیس شرکت کرد. او در 1342 مسئول پخش نشریات حزب توده در انگلستان بود.
پرویز نیکخواه در مرداد 1342 ظاهراً برای دیدن بستگان خود به ایران ‌آمد و بلافاصله تحت نظر ساواک قرار گرفت. وی روز 27 مرداد 1342 به موجب نامه‌ای که از سوی رئیس ساواک در اختیار وزارت فرهنگ قرار گرفت، ممنوع‌الخروج شد. در مهر 1343 به عنوان استادیار دانشکده صنعتی (پلی‌تکنیک) بدون استعلام سابقه از ساواک و به دستور دکتر مجتهدی سرپرست دانشکده استخدام شد و به ریاست آزمایشگاه دانشکده منصوب شد. این امر اعتراض ساواک را به همراه داشت. از این رو رئیس ساواک به کارگزینی‌‌های کلیه وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی و حساس ملی اعلام کرد قبل از اشتغال و گماردن افراد به مصادر دولتی، صلاحیت آنان را باید از ساواک استعلام نمایند.
نیکخواه سپس به سازمان اطلاعات و امنیت کشور احضار و طی یک بازجوئی مبسوط، سوابق وی در ساواک ضبط شد. این بازجوئی منجر به آن شد که وزارت نفت نیز با درخواست نیکخواه برای استخدام مخالفت کند. نیکخواه در تهران فعالیتهای سیاسی خود را با تعدادی از دوستانش با گرایش به ایدئولوژی «مارکسیسم لنینیسم» از سر گرفت و به کمونیسم مائو ـ چین ـ متمایل گردید. او در مدت زمان حضور در ایران تمامی رفت و آمدها، تماس‌ها، دیدارها و سفرهایش تحت نظر ساواک بود. با این حال تا قبل از حادثه 21 فروردین 1344 که طی آن محمد‌رضا شاه پهلوی در محوطه کاخ مرمر هدف تیراندازی قرار گرفت، بازداشت نشده بود. پس از آن رویداد، دولت حزب توده را مسبب حادثه دانست و به بازداشت گسترده اعضای حزب و قلع و قمع سایر گروههای چپ، همت گماشت. نیکخواه نیز در اردیبهشت 1344 دستگیر و از منزل پدرش بسیاری از مدارک و منابع کمونیستی و دستگاه‌های تکثیر کشف شد.
روز هشتم اردیبهشت 1344 دولت در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که حادثه 21 فروردین و سوء قصد به شاه توسط چند دانشجوی افراطی هوادار چین کمونیست فارغ‌التحصیل دانشگاه منچستر طرح‌ریزی شده بود. به موجب این اطلاعیه نام متهمین عبارت بودند از: مهندس پرویز نیکخواه، مهندس احمد منصوری تهرانی، احمد کامرانی، محسن رسولی، فیروز شیروانلو و چند نفر دیگر.
نیکخواه در دادگاه تجدید نظر نظامی که روز 24 آذر 1344 تشکیل شد، به 10 سال زندان محکوم شد. او راهی زندان بروجرد شد اما در 1346 مراتب آمادگی و تمایل خود را به همکاری با ساواک اعلام کرد. وی با نوشتن چند نامه و انجام چند مصاحبه مورد عفو قرار گرفت و سپس در 19 خرداد 1349 در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی که با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی ترتیب یافت اسرار فعالیتهای کمونیستی و سازمان دانشجوئی خارج از کشور را فاش کرد او در 22 مرداد همان سال جزئیات حادثه کاخ مرمر را نیز در مصاحبه مطبوعاتی دیگری تشریح کرد.
نیکخواه که اطلاعاتش راجع به سازمانهای دانشجوئی مخالف خارج از کشور توانسته بود ساواک را در مبارزه با آنها یاری رساند، پس از این تحولات مورد توجه حکومت شاه قرار گرفت او مقالات متعددی علیه گروه‌‌های چپ و در دفاع از انقلاب سفید شاه در مطبوعات نوشت. این رفتار در ترغیب بسیاری از عناصر چپ و سوق دادن آنها به همکاری با ساواک و رژیم پهلوی نقش بسزائی داشت. نیکخواه به تدریج به رادیو و تلویزیون، وزارت اطلاعات و جهانگردی، مطبوعات، مدیریت خبرگزاری دولتی، و حزب رستاخیز راه یافت. وی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی را در مقالات و اظهارات خود تحسین کرد.
او در دهه 1350 همراه با هم مسلکان قدیمی خود از جمله محمود جعفریان و منوچهر آزمون در زمره پیشقراولان تحلیل علمی ایدئولوژیک پدیده انقلاب سفید و فلسفه ‌آن قرار گرفته و از تئوریسین‌های حزب رستاخیز شدند. نیکخواه در مجموعه تصمیم‌سازیهای این حزب و برنامه‌ریزی‌های مدیریتی اجرائی و تشکیلاتی آن نقش قابل توجهی به عهده گرفت. روند حضور وی تا روی کار آمدن دولت شریف امامی بسیار فعال بود. او به ویژه در سانسور مطبوعات دوره پهلوی نقش عمده‌ای داشت. گفته شده که وی در تهیه متن مقاله معروف «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار احمد رشیدی مطلق، همراه با محمود جعفریان و شجاع‌الدین شفا دست داشت. آنها متنهای جداگانه‌ای را تهیه کردند که شاه در نهایت متن کامل شده آن را جهت درج در روزنامه تأیید کرد.
پرویز نیکخواه در جریان انقلاب با استعفا و خروج رضا قطبی مدیر رادیو تلویزیون، پشتوانه خود را از دست داد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی دادگاه انقلاب محاکمه و همراه جمعی از عاملان اختناق و سانسور رژیم شاه به اعدام محکوم شد و حکم صادره روز دوشنبه 21 اسفند 1357 به اجرا گذارده شد.

منابع:
ـ پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
ـ حزب رستاخیز اشتباه بزرگ، مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
ـ روزنامه اطلاعات، اسفند 1357.



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(یکشنبه 85 بهمن 1 ساعت 11:0 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
کمک 100 میلیون دلاری شیخ زائد به شاه در آستانه پیروزی انقلاب
کمک 100 میلیون دلاری شیخ زائد به شاه در آستانه پیروزی انقلاب

یکی از دولتهائی که تا آستانه سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی حامی شاه و رژیم او محسوب می‌شد، حکومت امارات متحده عربی و شخص شیخ زائد بن سلطان آل نهیان حاکم این دولت بود.
محمد یگانه رئیس کل بانک مرکزی رژیم شاه و وزیر دارائی این رژیم که کتاب خاطراتش اخیراً توسط مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد و به کوشش حبیب لاجوردی در مؤسسه انتشاراتی نشر ثالث منتشر شده به نمونه‌ای از حمایت رژیم شیخ زائد از شاه اشاره کرده است.
محمد یگانه، فرزند حاج محمد‌اسماعیل شکرچی از دولتمردان حکومت محمد‌رضا پهلوی بود. او فارغ‌التحصیل دانشگاه حقوق تهران و دانشگاه کلمبیا در کشور امریکا است و از سال 1949 وارد سازمان ملل متحد گردید.
محمد یگانه در بخش‌های مختلف اقتصادی در حکومت محمد‌رضا پهلوی مشغول به کار گردید که مهمترین آن‌ها رئیس کل بانک مرکزی، وزارت آبادانی و مسکن (1348)، وزیر مشاور کابینه هویدا و وزارت دارایی دولت شریف امامی بود.
یگانه در کتاب خاطراتش می‌نویسد:
یکی از کمکهای شیخ زائد به شاه چک یکصد میلیون دلاری او به محمد‌رضا پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب بود. به گفته یگانه این چک به صورت کاملاً سری در زمان کابینه «شریف امامی» ارائه گردید و تصور شیخ امارات این بود که مردم ایران به خاطر «کمبود نان» انقلاب کرده‌اند لذا حمایت مالی از شاه می‌تواند سبب رسیدگی به مردم شود.
یگانه می‌گوید شیخ زائد بسیار متمول بود و بسیار به شاه عبودیت داشت از این رو دولت امارات به سفیر خود در تهران پیغام داد چک 100 میلیون دلاری شیخ زائد را که به اسم «محمد‌رضا شاه پهلوی» نوشته شده به وی تحویل دهد. این دستور اجرا شد و شاه نیز چک را به شریف امامی داد و به او گفت «این را ببرید و با نظر وزارت اقتصادی و دارائی به مصارف لازم برسانید.»
یگانه افزود:
در آن زمان من عهده دار وزارت دارائی بودم. شریف امامی با من تماس گرفت از من خواست حساب محرمانه‌ای باز کنیم و این پول را به آن حساب بریزم. من از شریف امامی خواستم بیشتر فکر کنم. بعد با اطرافیان خود از جمله با حسن عرب که قائم مقام من بود مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که من به عنوان وزیر اقتصادی و دارائی از نظر قانونی یک حساب بیشتر نمی‌توانم داشته باشم و آن حساب خزانه است که تمام عواید دولت باید وارد آن شود وهر دیناری که از آن خارج می‌شود باید با مصوبه مجلس یا مجلسین صورت گیرد. از این رو موضوع را به اطلاع شریف امامی رساندم و از او خواستم در بودجه محرمانه‌ای که در اختیار خودش قرار دارد، واریز کند. اما شریف امامی نهایتاً توصیه مرا پذیرفت و موافقت کرد که این پول به خزانه ریخته شود.
منبع:  موسسه مطالعات سیاسی  مجله دوران



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(یکشنبه 85 بهمن 1 ساعت 10:57 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
در اعتراض به مقاله توهین به امام خمینی در روزنامه اطلاعات
در اعتراض به مقاله توهین به امام خمینی در روزنامه اطلاعات
از سردبیری استعفا کردم

حسین بنی‌احمد سردبیر روزنامه اطلاعات در سالهای 1355 و 1356 در نشستی که با حضور جمعی از صاحبنظران در محل مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برگزار شد، خاطرات خود را درباره مقاله «استعمار سرخ و سیاه» که به قلم مستعار «احمد رشیدی مطلق» نوشته شده و در 17 دی 1356 با پافشاری و تهدید ساواک در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید بیان کرد.
در این جلسه که در دوازدهم بهمن 1383 برگزار شد آقای بنی‌احمد که دو بار مسؤولیت سردبیری روزنامه اطلاعات را (در سالهای 37 تا 38 و سالهای 55 تا 56) عهده‌دار بود گفت: در دوره اول اگر چه روزنامه‌نویسی مشکل بود و ساواک سختگیری می‌کرد ولی در مقایسه با نوبت دوم وضع بهتر بود. در سالهای 37 و 38 به عنوان سردبیری در مواردی می‌شد که با مسؤولان سازمان امنیت بحث کرد و به نحوی آنان را قانع نمود ولی بخصوص در سال 1356 وضع به گونه‌ای دیگر بود به طوری که گاهی نویسندگان مطبوعات دستگیر می‌شدند.
او سپس به نحوه چاپ مقاله «استعمار سرخ و سیاه» در تاریخ 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اشاره کرد و گفت: غروب چهارشنبه 14 دی 1356 در دفتر روزنامه بودم که یکی از همکارانم از کنگره حزب رستاخیز تلفن کرد و گفت مطلبی از سوی داریوش همایون ـ وزیر اطلاعات وقت ـ به وی ارائه شده و او تأکید کرده که این مقاله هر چه زودتر بایستی در روزنامه اطلاعات چاپ شود. از همکارم تقاضا کردم که مطلب را به روزنامه بفرستد.
ساعت 7 بعد‌ازظهر مطلب به دستم رسید. مقاله روی 4 صفحه امتحانی با خطی خام ولی خوانا نوشته شده بود. هنگامی که مطلب را خواندم متوجه غیر عادی بودن آن شدم و حدس زدم که رژیم قصددارد تکلیف خود را با مخالفان مذهبی که طرفدار امام خمینی (ره) بودند یکسره کند. آنان تشخیص داده بودند که روزنامه وسیله‌ای مناسب برای این کار است. مدتی فکر کردم و پس از بررسی اوضاع به این نتیجه رسیدم که چاپ این مقاله در روزنامه اطلاعات عواقب سوئی دارد. لذا تصمیم گرفتم از سمت سردبیری روزنامه استعفا دهم. از یکی از همکارانم تقاضا کردم که نام مرا از روزنامه حذف کند. در خصوص این مطلب با شخص دیگری صحبت نکردم و فردای آن روز به سفر رفتم.
وقتی که روز شنبه از سفر برگشتم متوجه شدم که مسؤولان وقت روزنامه به شدت از بالا تحت فشار هستند و مثل این که به جز انتشار مقاله یاد شده راهی برای آنان باقی نمانده بود.
بلافاصله همان روز از سوی فرهاد مسعودی مدیر مسؤول وقت روزنامه اطلاعات بازخواست شدم او از من پرسید چرا استعفا کردی؟ توضیح دادم قصد نداشتم در این کار سهیم باشم. لذا برای سلب مسؤولیت از خود چاره‌‌ای جز استعفا نداشتم. شایان ذکر است که استعفای من به عنوان سردبیر در سایر نشریات داخلی و خارجی نیز انعکاس یافت.
بنی‌احمد در ادامه سخنان خود افزود: در مورد این مقاله از سوی روزنامه با داریوش همایون تماس گرفته شد و گفتگوهای زیادی درگرفت. احمد شهیدی قائم مقام روزنامه به همایون گفته بود که پس از انتشار این مقاله مخالفان عکس‌العمل نشان خواهند داد و احتمالاً ساختمان روزنامه را بر سر کارمندان آن خراب خواهند کرد. همایون هم در پاسخ گفته بود در صورتی که مقاله در روزنامه اطلاعات چاپ نشود ما آن را بر سر شما خراب خواهیم کرد. آنگاه همایون افزود: طبق دستور نخست‌وزیر این مقاله باید هر چه زودتر چاپ شود.
وی در توضیح مطلب گفت: پس از آن که فرهاد مسعودی از صحبت با داریوش همایون در مورد چاپ نکردن مقاله نا امید شد به جمشید آموزگار ـ‌ نخست وزیر وقت ـ تلفن کرد تا بلکه او را واسطه چاپ نکردن مقاله کند. اما آموزگار که خودش هم بی‌خبر بود، موضوع را به همایون ارجاع می‌داد یعنی مسؤولیت چاپ و انتشار آن را بر عهده همایون گذاشت.
بنی‌احمد در ادامه مطلب گفت: طبق اطلاعی که من دارم آموزگار وقتی که به نخست‌وزیری رسید. تمایلی به حضور همایون در کابینه‌اش نداشت. بلکه این شاه بود که به او دستور داد تا همایون را به وزارت اطلاعات منصوب کند.
از سوی دیگر همایون هم نسبت به مندرجات مقاله آگاه نبود در غیر این صورت مقاله را در پاکتی که نشان دربار داشت نمی‌داد و من وقتی خودم از او سؤال کردم پاسخ داد که مطلب از سوی مقامات بالا آمده بود و بدون این که از محتوای آن آگاه باشم آن را به نماینده روزنامه اطلاعات در کنگره حزب رستاخیز دادم. (آقای بنی‌احمد از ذکر نام این شخص خودداری کرد). البته این درست موقعی بود که سردبیر کیهان ـ‌امیر طاهری‌ـ کنارش ایستاده بود و ارائه مقاله به روزنامه اطلاعات نشان می‌دهد که به وی دستور داده شده بود تا مطلب در روزنامه اطلاعات چاپ شود. چون روزنامه اطلاعات در آن زمان به عکس کیهان سنتی بود و نسبت به علما و روحانیون دشمنی خاصی از خود نشان نمی‌داد و حتی گاهی عکس روحانیون و مراجع را در روزنامه چاپ می‌‌کرد در حالی که روزنامه کیهان جوانگرا و تا حدودی چپ بود. به هر حال از نظر همایون چاپ مقاله به اقتضای صلاحدید نظام و مسؤولان رده بالای رژیم بود و صرف نظر از محتوای آن می‌بایست چاپ شود.
سپس آقای مرتضی رسولی‌پور عضو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران که مدیریت این نشست را بر عهده داشت درباره اسم نماینده روزنامه اطلاعات که در کنگره حزب رستاخیز بود و آقای بنی‌احمد از اعلام نام وی خودداری کرد چنین گفت: چند روز قبل من با این شخص تماس گرفتم و از ایشان دعوت کردم تا در این جلسه امروز شرکت کنند. ایشان ضمن تشکر بنا به مشکلات شخصی دعوت را نپذیرفت، اما در مورد مقاله یاد شده با نام مستعار احمد رشیدی مطلق مطالبی گفتند و اجازه دادند در جلسه امروز اظهارات ایشان را بازگو کنم. چون اسم ایشان در منابع مکتوب هم آمده و خودشان هم مرا از ذکر نامشان منع نکردند عرض می‌کنم که منظور جناب بنی‌احمد، آقای علی باستانی است که در واقع داریوش همایون مقاله را به ایشان داد تا در اختیار روزنامه اطلاعات قرار دهد.
البته باید عرض کنم که اظهارات ایشان کاملاً با سخنان آقای بنی‌احمد مطابقت داشت، اما نکته مهمی که آقای باستانی بر مطالب آقای بنی‌احمد افزود این بود که محتوای مطالب مندرج در مقاله استعمار سرخ و سیاه کاملاً مشابه محتوای اطلاعیه‌ای است که سازمان امنیت در خرداد 1342 منتشر کرد و افزود که من هم هنوز متن این اطلاعیه را دارم.

درباره بنی‌احمد
حسین بنی‌احمد در 1309 متولد شد. در 1328 از دارالفنون دیپلم متوسطه گرفت و پس از آن بلافاصله فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد. از 1328 تا شهریور 1331 در روزنامه‌های آتش، باختر امروز، نبرد و کیهان فعالیت مطبوعاتی کرد. همزمان در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبانهای خارجی به تحصیل پرداخت. وی در مهرماه 1331 به روزنامه اطلاعات رفت و کارهای مطبوعاتی را از خبرنگاری تا سردبیری این روزنامه ادامه داد. همزمان در 1335 اطلاعات کودکان را پایه‌گذاری کرد و تا 1336 سردبیر آن بود. در 1337 به سمت سردبیری روزنامه اطلاعات تعیین شد و تا 15 شهریور 1338 در این سمت بود.
در آبان 1338 به شرکت ملی نفت رفت و به عنوان مشاور روابط عمومی و رابط با مطبوعات، با روزنامه‌نگاران بیش از پیش آشنا شد.
در 1347 به عنوان کارمند ارشد اطلاعات و روابط عمومی اوپک تعیین و رهسپار وین شد و تا 1351 در آن سازمان بود.
در مهر ماه 1352 به درخواست وزارت بهداری، از سوی شرکت نفت در آن وزارتخانه مأمور شد و به مدیر کلی روابط عمومی این وزارتخانه منصوب گردید.
در آبان 1354 کار مستقیم خود را با مؤسسه اطلاعات از سرگرفت و به عنوان سردبیر روزنامه انگلیسی زبان تهران ژورنال و سرپرست روزنامه فرانسوی زبان ژورنال دو تهران (که توسط مؤسسه اطلاعات منتشر می‌شدند) تعیین شد.
در اسفند 1355 ضمن اداره دو روزنامه یاد شده، برای بار دوم به سردبیری روزنامه اطلاعات تعین شد و این سمت را تا 14 دیماه 1356 حفظ کرد.
14 دیماه 56 روزی بود که مقاله موهن «استعمار سرخ و سیاه» به او داده شد تا آن را در اطلاعات چاپ کند و بنی‌احمد به دلیل مخالفت با این کار بلافاصله از سمت سردبیری استعفا داد ولی به اداره دو روزنامه تهران ژورنال و ژورنال و تهران ادامه داد و تا فروردین 58 که انتشار آنها متوقف شد در این سمت بود.
در 1363 پس از بازنشستگی از کارهای اداری از شرکت ملی نفت به منظور سرپرستی فرزندانش که در فرانسه تحصیل می‌کردند به فرانسه رفت و برای تأمین هزینه زندگی به مدت 10 سال به کار کتاب و روزنامه‌نگاری پرداخت.
پس از فراغت از این کار به ترجمه روی آورد و کتابهای «پیروزی بر دلهره»، «غلبه بر کمرویی»و «آلمانی‌ها در ایران در جنگ جهانی اول»را از زبان فرانسوی به فارسی برگرداند و گه گاه نیز در نشریات داخلی به مقاله نویسی پرداخت.

منبع: «ایام» ویژه تاریخ معاصر، ویژه‌نامه جام جم، شماره 2، بهمن 1383

تعداد نمایش : 181 بار



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(یکشنبه 85 بهمن 1 ساعت 10:51 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
گسترش اسلام گرایی در آلمان

نتایج یک تحقیق در کشور آلمان نشان می دهد که گرایش مردم این کشور به دین مبین اسلام افزایش چشمگیری داشته است.

گسترش اسلام گرایی در آلمانبر پایه این گزارش در این تحقیق که در شهری در غرب آلمان انجام گرفته است، از ماه جولای سال 2004 تا ماه ژوئن سال 2005 ، بیش از 4 هزار نفر مسلمان شده اند که این رقم در مقایسه با مدت مشابه در سال قبل 4 برابر شده است

سلیم عبدالله که ریاست موسسه تحقیقاتی انجام دهنده این تحقیق را عهده دار است، در این باره می گوید: بیشتر این افراد زنان و افراد تحصیل کرده بوده اند و هرگاه که رسانه های آلمان سعی می کنند تا مردم را از اسلام باز دارند، تعداد زیادی به اسلام گرایش می یابند.

.

محمد هرزوگ رهبر مسلمانان شهر برلین هم با بیان اینکه نمی توان دلیل خاصی را برای این رخداد ارائه کرد، اظهار می دارد: بسیاری از افرادی که به دین اسلام گرایش می یابند در گذشته نسبت به دین خود احساس تردید داشته اند.

شایان ذکر است در حال حاضر حدود 5/3 میلیون نفر مسلمان که بیشتر آنها اصلیتی ترکیه ای یا یوگوسلاویایی دارند در آلمان ساکن می باشند.

 

 

 



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(شنبه 85 دی 30 ساعت 2:6 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
با انتقاد از نقش تهران در عراق: بیانیه آمریکا و اعراب علیه ایران
با انتقاد از نقش تهران در عراق: بیانیه آمریکا و اعراب علیه ایران

آل‌صباح افزود: دخالت‌های ایران در عراق همه ما را نگران کرده است. ما می‌خواهیم همسایگان عراق با یکدیگر برای ایجاد صلح و ثبات در این کشور همکاری کند... کاندولیزا رایس و هشت همتای عرب وی با انتشار بیانیه‌ای از ایران خواسته‌اند به دخالت‌هایش در عراق پایان بخشیده و از این طریق به حفظ ثبات در منطقه کمک کند



بیانیه آمریکا و اعراب علیه ایران

شیخ محمد ‌آل‌صباح وزیر خارجه کویت در کنفرانس خبری مشترک با همتای آمریکایی خود از حمایت اعراب از موضع آمریکا در مورد ایران خبر داد. وی اعلام کرد که «کاندولیزا رایس و هشت همتای عرب وی با انتشار بیانیه‌ای از ایران خواسته‌اند به دخالت‌هایش در عراق پایان بخشیده و از این طریق به حفظ ثبات در منطقه کمک کند». 

آل‌صباح افزود: دخالت‌های ایران در عراق همه ما را نگران کرده است. ما می‌خواهیم همسایگان عراق با یکدیگر برای ایجاد صلح و ثبات در این کشور همکاری کنند. 

امضا کنندگان بیانیه با حمایت از استراتژی جدید جرج بوش در دفاع از امنیت خلیج فارس و تمامیت ارضی عراق خواستار تلاش جمعی کشورهای منطقه در این راستا شده‌اند. 

وزیر خارجه کویت افزود: ما در این بیانیه از تمایل خود برای تقویت حضور نظامی آمریکا در بغداد سخن گفته‌ایم و انتظار داریم این امر بتواند به ایجاد ثبات در بغداد کمک کرده و مانع از پیشروی عراق به سوی یک جنگ داخلی شود. 

کاندولیزا رایس پس از اعلام استراتژی جدید جرج بوش در مورد عراق به خاورمیانه سفر کرد و در دیدار با اعضا شورای همکاری خلیج‌فارس، اردن و مصر توانست حمایت آنها از حضور بشتر نظامیان آمریکایی در خلیج‌فارس را به دست آورد. 

وزیر خارجه عربستان سعودی نیز در کنفرانس خبری مشترک با کاندولیزا رایس از موضع آمریکا در مقابل آنچه «دخالت ایران در عراق» نامید حمایت کرد. 

رئیس جمهور آمریکا با رد پیشنهاد گروه مطالعات عراق برای مذاکره مستقیم با ایران و سوریه جهت حل مشکلات عراق، اعزام نیروی نظامی بیشتر به عراق را راه‌حل مساله عنوان کرد. اکنون به نظر می‌رسد آمریکا قصد دارد به همسایگان سنی عراق فرصت بیشتری برای حل منازعات عراق بدهد. این امر می‌تواند گروه‌های شیعی در عراق را نیز تحت فشار قرار دهد. 

اعراب سنی در منطقه نیز که از نفوذ رو به گسترش ایران در میان شیعیان منطقه نگران هستند، طرح جرج بوش را بهترین فرصت برای مقابله با ایران تشخیص داده‌اند. این بیانیه نشان می‌دهد آمریکا توانسته است در ادامه فشارهای خود، اعراب را وادار به اتخاذ مواضعی کند که پیشتر رهبری انقلاب آن را پیش‌بینی کرده و درباره آن هشدار داده بودند. به نظر می‌رسد که این بیانیه پیش از آن که بر واقعیات منطبق باشد، بر اساس گرایش‌های ضد ایرانی اعراب [که نشانه آن در استفاده از نام مجعول خلیج عربی مشهود است!] و فرصت طلبی اعراب تنظیم شده است.



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(پنج شنبه 85 دی 28 ساعت 11:35 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
نوشتاری از شهید آوینی

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل

توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی رود آری

غریب را دل سرگشته با وطن باشد *

هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق. هنر زبان غربتِ بنی آدم است در فرقتِ دارالقرار و از همین روی همه با آن اُنس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش؛ اُنسی دیرینه به قدمت جهان. هنر زبان بی زبانی است و زبان همزبانی.

سخن لسان الغیب آشنای دیرینه آدم است و او خود بر این معنا واقف بود که می فرمود:

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خُلد

دفتر نسرین و گل را زینتِ اوراق بود

سال هاست که مردمان به شراب مردافکن غزل او سجاده رنگین می دارند و بدان تفأل می زنند، و لکن اگر از آنان بازپرسی که این رندِ خراباتی و قلندر خانه به دوش چه می گوید، زبان در می کشند، یعنی که سخن او زبان بی زبانی است و از همین روی همگان همزبان اویند. همه این زبان را خوب می دانند، چرا که آن را در باغ خُلد، پیش از هبوط، بر اوراق دفتر نسرین و گل خوانده اند و از مطرب عشق به بانگ دف و نی شنیده اند.
 

شعر حافظ آنجا گویایی می گیرد که زبان درمی ماند. آنجا که پای عقل در گِل می ماند، بال عشق گشوده می شود و هنر ناله عشق است نه زبان عقل؛ عقل را که بدین مقامات بار نمی دهند. عقل خاکسترنشین است و اهل مقامات نیست:

بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق

خواهی که زلف یارکشی ترک هوش کن

 « ترک هوش کن » که « هوشیار » در خودی خود اسیر است و تا خود باقی است یار از تو می رمد. بیهوده نیست این همه که عشاق از عقل می نالد؛ عقل عِقال است و جان را پای بست خاک می کند و تا عقل باقی است، خود از میانه برنمی خیزد. مستان در جست و جوی بی خودی به مستی روی آورده اند، که مستی و بی خودی باهمند؛ مستی زوال عقل است و از این روی همرهِ بی خودی است.

هنر نیز زمزمه مستی است و خودآگاهان را حاجتی بدین زمزمه نیست. سوز آتش درون است که در سخن می ریزد، و آن را که این آتش ندارد گو بسوز که شعر سوز جگر است و آهِ دل و اشک چشم... و این همه را جز به غریبان و شیداییان عطا نکرده اند.

بلبل شیدای گل است و این آواز و الحان که از او می جوشد، ناله شیدایی است که از ملکوت نازل می شود. بلبل نیز مطرب ملکوت است، حافظ نیز، و هر آن کس که شعرش ناله شیدایی است و درد فراق دارد.

 عاقل دردِ فراق ندارد و عقل در این وادی لایعقل است؛ از عشق بازپرس که شرح این مشکل را جز او کس نمی داند:

 

دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم خُم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

حریفان پا در گلند و خون در دل. آنان راز انسان را می دانند و با فرشتگان" اِنّی اَعلَمُ ما لاتَعلَمُون "می گویند. ماهی را به ساحل انداخته اند تا بر غربتِ این کرانه خشک وتشنه در فرقت آب قدر آب را دریابد، و آدم را بر این مهبطِ عقل فرود آورده اند تا از معلم فراق درس عشق بیاموزد و شوق وصل ... و مگر عشق را جز در هجران و فُرقت و غربت می توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است و مایه اصلی هنر نیز همین غم غربت است که با اوست، از آغاز تا انجام.
 

به یاد آر این خطاب ازلی را که با تو گفت: .".. فَلا یُخرجَنّکُما مِنَ الجَنّةِ فَتَشقی / اِنّ لَکَ اَلاّ تَجوُعَ فیها و لا تَعری / و اَنّکَ لا تَظمَؤُا فیها و لا تَضحی. اینجا دیار مشقت است، جوع و عریانی و تشنگی و سوز و آفتاب. و آدم گمگشته زمین است که اگر چون خواجه حافظ خود را بازیابد، سخت در شگفت خواهد آمد که: ای وای! من بر این خراب آباد چه کنم؟

تو را از کنگره عرش می زنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

 زمین سراسر صحرای عرفات است و تو همان آدمی که با خطاب اِهبِطوُا  بر این سیاره رنج فرو افتاده ای. عرفات مثالی از حقیقت زمین است که تمثیل یافته؛ مشقتِ جوع و عریانی و تشنگی و سوز آفتاب... و آن خطاب را تو از یاد برده ای، اما آدم به یاد داشت که آن همه گریست تا بازش پذیرفتند.

قصه هبوط، حکایت هجران و غربت انسان است و این خطاب" اِهبِطوُا مِنها جَمیعاً "، نگاشته بر لوح ازلی فطرت، باقی است تا ابدالآباد که توبه آدم مقبول افتد و از این ارض هبوط به دارالقرار بازگردد؛ از این مهبطِ عقل به جمع سلسله داران مقیم کوی عشق. پس همه راز آنجاست که این ارض « مهبط » آدمی است نه « خانه قرار » او و از همین است بی قراری عاشق و غم غربتی که سینه اش را تنگ می دارد. اینجا دیار دلگیر هبوط آدم است. در اینجا آینه نیز غبار می گیرد و رسول نیز" لَیُغانُ عَلی قَلبی "**می گوید. جوع زمینی جز به فواکهِ روضه رضوان فرو نمی نشیند و عریانی اش جز در احتجابِ آغوش عشق پوشیده نمی شود. تشنگی اش جز به ماءٍ مَسکوُب سیراب نمی گردد و مخموری عقل زمینی جز به" کَاسٍ مِن مَعین" زائل نمی شود و از سوز آفتابش جز به سایه کشیده "سِدرٍ مَخضود" به کجا می توان پناه برد؟

مایه اصلی هنر این درد غربت است؛ غربت آدمی که با خطاب اِهبطوُا، از دریای جوار بدین کرانه تشنه فرو افتاده است تا تشنگی عشق را در یابد؛ غربت آدمی که از دیار عدم و قدم به این منزل حادثه فرو آمده، از دارالقرار به مهبط بی قراری و عشق... و آن وصل که عاشقان می گویند حاصل نمی آید جز در مرگ، که علاج لاعلاجی هاست. تا زنده ایم هوشیاریم و هوشیار در خودی خود اسیر است و تا عقل باقی است، « خود » از میانه برنمی خیزد.

مستی زوال عقل است و از این رو همرهِ بی خودی است، اما خمار مستی فانی است و حتی شُرب مدام نیز علاج درد نمی کند. تا زنده ایم هوشیاریم و هوشیار اسیر خود است، مگر آنکه شراب مرگ در کشیم که یکسره از عقل و از خود می رهاندمان؛ این سرّی است که در موُتوُا قَبلَ اَن تَموُتوُا فاش کرده اند؛ بنوشید و بمیرید:

این قصه عجب شنو از بخت واژگون ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن کاین عیش نیست در خور اورنگ خسروی


جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(پنج شنبه 85 دی 28 ساعت 10:9 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
نیوزویک: بوش دروغگوترین فرد سال ۲۰۰۶
نیوزویک: بوش دروغگوترین فرد سال ۲۰۰۶

رئیس جمهوری آمریکا به علت دروغ‌هایی که در طی سال جاری میلادی در رسانه‌های عمومی بر زبان جاری کرد، عنوان دروغگوترین فرد سال 2006 را از آن خود کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مجله «نیوزویک» آمریکا در شماره جدید خود به دروغ‌هایی که چهره‌های سرشناس جهان در سال 2006 میلادی گفته‌اند، پرداخته و از همین رو جورج بوش را به عنوان دروغگوترین فرد سال معرفی کرده است.

بر اساس این گزارش، بوش در طی سال جاری میلادی که فقط چند روزی از آن باقی مانده، دروغ‌های زیادی را در رسانه‌ها بر زبان جاری کرد که در زیر به تعدادی از این دروغ‌ها اشاره می‌شود:
دروغ اول: بوش در 25 اکتبر در یک مصاحبه مطبوعاتی و در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه «آیا ما در جنگ عراق پیروز شده‌ایم؟» پاسخ داده بود: «بله قطعا ما در جنگ عراق پیروز شده‌ایم» و این در حالی است که بوش در هفته گذشته بر این نکته اذعان داشت که در جنگ عراق شکست خورده است.

دروغ دوم: بوش پیش از آغاز انتخابات میان دوره‌ای کنگره آمریکا که هفتم نوامبر (16 آبان) برگزار شد، از دموکرات‌ها به عنوان «دشمن اصلی» یاد کرده و گفته بود: «دموکرات‌ها فکر می‌کنند بهترین راه محافظت از مردم آمریکا آن است که منتظر بمانیم تا تروریست‌ها مجددا به آمریکا حمله کنند، حال اگر می‌خواهید مجددا تروریست‌ها به آمریکا حمله کنند به دموکرات‌ها رای بدهید.» ولی پس از پیروزی دموکراتها تلاش می‌کند تا این گفته‌های خود را به گونه دیگری تعبیر کرده و خود را به مواضع آنها نزدیک کند.

دروغ سوم: بوش درست چند روز پس از آنکه حمایت کامل خود از دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریکا، را اعلام کرده و گفته بود که رامسفلد تا پایان دوره ریاست جمهوری بوش در پست خود باقی خواهد ماند، اقدام به برکناری رامسفلد و معرفی رابرت گیتس به عنوان وزیر دفاع جدید آمریکا کرد.

و دروغ آخر اینکه چندی پیش دولت آمریکا تعداد کشته شدگان عراقی را در جنگ فقط 50 هزار نفر اعلام کرد، اما تحقیقات دانشکده بلومبرگ جان هاپکینز نشان داد که در جنگ عراق 655 هزار شهروند عراقی جان خود را از دست داده‌اند.
بر اساس گزارش این دانشکده، روزانه فقط 100 عراقی در بغداد کشته می‌شوند.

بر همین اساس، صفت دروغگوی سال را نیز باید به ویژگی‌های متمایز بوش اضافه کرد.




جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(چهارشنبه 85 دی 27 ساعت 11:21 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
خواندنیهای دادگاه شهرام جزایری
 
 

چهارمین جلسه محاکمه شهرام جزایری عرب، متهم ردیف اول پرونده اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال از طریق نامشروع در شعبه 1192 مجتمع ویژه امور اقتصادی و به ریاست قاضی وحید کربلایی آقاملکی برگزار شد.

انچه در پی می آید حاشیه های خبرنگار مهر از این جلسه است:

* شهرام جزایری در این جلسه دفاع از خود را با ژستی کاملا معنوی، اینگونه آغاز کرد: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب‌ العالمین؛ آنان که عمل صالح کردند و نیکوکاری را پیشه نمودند ، سرانجام در بهشت خدا جای گرفتند. جهان هستی یک سور الهی است و ما همه مهمان خداییم و در این مهمانی الهی، باید از نعمت های خدا نهایت بهره را ببریم.

* متهم در ادامه، نگاهی مظلومانه به حاضرین در جلسه انداخت و خطاب به جمع حاضر در جلسه دادگاه ادامه داد: مبنای پرواز انسان عشق معنوی است.

* متهم با بیان اینکه مسیر اصلی زندگی باید مورد تایید ذات اقدس الهی باشد، گفت: مسیرهای فرعی زندگی همه سیاست بازی است و دنیا یک گذرگاه موقت است.

* در تمام مدت دادگاه، شهرام جزایری را زیر نظرداشتم، خنده های همراه با بی خیالی او برایم بسیار سئوال برانگیز بود!

* متهم مرتبا از قاضی دادگاه با واژه های محترمانه " بزرگوار" و " صبور" می خواست که رایی عاقلانه و عادلانه و در اعلام بیگناهی صادر کند.

* جالب این جا بود که متهم با قیافه ای کاملا حق به جانب و دلسوزانه، هرگونه رایی غیر از رای برائت را از سوی دادگاه موجب وارد آمدن خسارات هنگفت به" بیت المال و حق الله" دانست! ظاهرا متخصصان امر باید روشن کنند چه رابطه ای بین شهرام جزایری و بیت المال و حق الله می تواند وجود داشته باشد!

* شهرام جزایری در سخنانش همواره بر این موضوع تاکید می کرد که هیچگونه سوء نیت و جرمی در فعالیت های اقتصادی اش ، قابل احراز و اثبات نیست! وی همچنین از دادگاه و قوه قضاییه مرتبا پرداخت خسارت مادی 5 سال توقیفش را درخواست می کرد!

* متهم پس از طرح درخواست خسارت از محضر دادگاه گفت : تنها راه جلب رضایت دیون بلاتکلیف و خسارات وارده ، رای هوشمندانه دادگاه در اعلام برائت و بی گناهی من است.

* جزایری در پایان سخنانش گفت : بر مبنای عدالت می‌خواهم در کنار خانواده ام باشم و بعد از این دادگاه به زندان اوین بر نگردم.

***

- در حاشیه جلسه محاکمه، خبرنگار مهر فرصت یافت تا دقایقی را بی پرده با شهرام جزایری صحبت کند که ماحصل آن در پی می آید .

س: فکر می کنید که دادگاه چه حکمی را برای شما صادر کند؟

جزایری : بعید می دانم که مجازات حبس برایم در نظر گرفته باشند.

س: چه شد که کار شما به اینجا کشید؟

جزایری : خیلی از آقا زاده هایی که فساد مالی دارند، به خاطر وابستگی هایشان آزادانه می گردند اما من چون به هیچ حزب و جناحی وابسته نیستم، گرفتار شده ام.

س: در حال حاضر شما چقدر سرمایه دارید؟

در حالی که با با آستینش بازی می کرد ، جواب داد : در حال حاضر من 160 میلیارد تومان سرمایه دارم.

س: این همه پول را با این سن کمتان از کجا آورده اید؟

جزایری : ما کشور خیلی خوبی داریم که می شود خیلی خوب در آن ثروتمند شد.

س: پرسیدم اصل کسب سرمایه که یک اصل مقدس است، سر جای خودش، اما در تفسیر این سخن امام علی (ع) که فرمود : "هیچ سرمایه و ثروتی انباشته نمی شود مگر اینکه حق مظلومان و محرومان جامعه برای آن پایمال شده است" چه می گویید؟

جزایری با آشفتگی گفت : غلط می کند کسی که به من بگوید من حق کسی را خورده ام ، اگر مرا گرفتند به خاطر این بود که اولا به هیچ جا وصل نبودم و ثانیا از اینکه من آدم دست و دلبازی بودم و راه پولدار شدن را به بقیه نشان می دادم می ترسیدند!

وی ادامه داد : اسلام برای سرمایه ارزش قائل است و این سرمایه خدیجه بود که اسلام را گسترش داد.

به او گفتم : اولا اسلام هر سرمایه ای را ارزشمند نمی داند و سرمایه ای در اسلام ارزش دارد که پاک و حلال باشد و ثانیا تنها سرمایه و پول را عامل گسترش اسلام دانستن، جهل محض به تاریخ اسلام و ظلم به پیامبر است.

جزایری عرب که نشان داد در پریدن از شاخه ای به شاخه دیگر و عوض کردن موضوع بحث استاد است ، گفت : در هر حال من به کارم و به شیوه پول در آوردنم افتخار می کنم.



جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(چهارشنبه 85 دی 27 ساعت 11:19 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
ترس از فارس‌ها یکی از دغدغه‌های اصلی دیکتاتور عراق بود که تا آخر
جسد صدام در این عکس دیده می شود


 

صدام در آخرین لحظه قبل از اعدام گفته است که "از فارس‌ها برحذر باشید".
ترس از فارس‌ها یکی از دغدغه‌های اصلی دیکتاتور عراق بود که تا آخرین لحظه تنهایش نگذاشت.


 

یک منبع آگاه و موثق در گفت وگو با دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در بغداد به نقل از یکی از قضات دادگاه صدام حسین دیکتاتور عراق گفت : صدام در آخرین لحظه قبل از اعدام گفته است که «از فارس‌ها برحذر باشید»

این منبع که خواست نامش فاش نشود افزود: ترس از فارس‌ها یکی از دغدغه‌های اصلی دیکتاتور عراق بود که تا آخرین لحظه تنهایش نگذاشت.

صدام حمله به کشور پهناور ایران را در زمانی آغاز کرد که تصور پیروزی سریع در جنگی نابرابر را در سر می‌پروراند.

در ابتدای جنگ تصور صدام بر این بود که تسلط یافتن بر وطن ایرانیان با توجه به وضعیت آشفته‌ی ایران پس از پیروزی انقلاب، آسان خواهد بود، تصوری که باطل بودنش پس از حمله‌ی ارتش عراق اثبات شد.

با عقب نشستن نیروهای عراقی به پشت مرزهای بین‌المللی و آزاد شدن خرمشهر ، صدام قطعنامه ‪ ۵۹۸‬شورای امنیت را پذیرفت و به طرح لزوم پایان جنگ تن داد.

او که رویاهای خود را پس از تحمل شکست در جنگ تحمیلی علیه ایران از دست رفته دید در اثر افزایش فشارهای روانی، دیوانه‌وار به همسایه‌ی دیگرش یعنی کویت حمله کرد.

صدام بارها دلیل حمله به کویت را التیام یافتن زخم‌های عمیق پیکر ارتش عراق ناشی از ‪ ۸‬سال جنگ با ایران عنوان و از جوانمردی ایرانیان در دفاع از میهنشان با حسرت یاد کرد.

از میان علل و عوامل مختلف و موثر در سقوط دیکتاتور عراق، بی‌گمان وزنه‌ی سیاست‌های منطقه‌ای ایران جایگاه خاص و فراموش نشدنی دارد.

ذهنیت دیکتاتور عراق در هنگام اعدام بر این نکته متمرکز شد که بگوید مراقب فارس‌ها باشید.

فارس‌ها دلیل مهمی برای سقوط دیکتاتورها هستند و قدرت آنها و ایران اسلامی همواره روح دیکتاتور عراق را خواهد آزرد.

مسایل روحی صدام موجب شد که میان او و مجریان حکم اعدامش درگیری لفظی روی دهد و تصاویر پخش شده از شبکه‌های تلویزیونی عرب صورت رنگ پریده حاکم عراق را بخوبی به جهانیان نشان داد.
 


جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 2:38 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
محسن رضایی: نباید از نتایج انتخابات برای تضعیف دولت استفاده شود

 نباید عده‌ای از نتایج انتخابات 24 آذر در جهت تضعیف دولت استفاده کنند

دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران،ایسنا، با بیان این مطلب گفت: پیام مردم ایران در انتخابات 24 آذر بسیار مهم و عمیق است که به تحلیل همه‌جانبه نیاز دارد.


وی با اشاره به پیام‌های انتخابات 24 آذر اظهار داشت: یکی ازابعاد این پیام این بود که باید از همه توانایی‌های ملی برای اداره کشور استفاده شود.


رضایی تصریح کرد: دیگر پیام این انتخابات آن بود که کسانی که در انتخابات پیروز می‌شوند، اخلاق قهرمانی را رعایت و حفظ کنند و با کسانی که در انتخابات 24 آذر رای نیاوردند، رفتار نامناسب نداشته باشند، همانطور که پس از سوم تیر برخی از اطرافیان دولت رفتار نامناسب با آقایان هاشمی، خاتمی و همچنین کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری نهم که حائز اکثریت آرا نشده بودند، از خود نشان دادند که مردم هم در 24 آذر عکس‌العمل نشان دادند.

وی افزود: الان نیز در این انتخابات دیگران نباید رفتار نامناسب با دولت و حامیان آن داشته باشند که در این صورت مردم در انتخابات آینده واکنش نشان خواهند داد؛ بنابراین نباید از نتایج انتخابات برای تضعیف دولت استفاده شود.




جمعیت ابادگران جوان استان کرمان(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 2:15 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
   1   2      >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آبادگران جوان از لیست جبهه متحد اصولگرایان حمایت می کند
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved